زندگی جاریست

دلم می خواست همین حالا اینجا بودی، مثل گذشته ها، نمی پرسیدی چه شده و تاب اشک های مرا در آغوشت می آوردی. می خواهم آنقدر ببارم که خالی شوم از این حجم فریاد...

 

زندگی جاریست...

آدم ها! این فراموشکارانی که به فراخور زمان حرف می زنند. 

یک ماه هم نگذشته از زمانی که گفت عشق فقط یک جلوه دارد و آنهم مادر به فرزند است و حالا عشق دوران جوانی اش را پیدا کرده !

زندگی جاریست...

اگر با خودم صادق باشم. چیزی مرا سخت آزرده است که بدلایلی مبهم هنوز نمی‌دانم چیست!

می‌یابمش تا از این حجم اندوه رها شوم.... 

زندگی جاریست...

اگر همه دنیا هم بگویند دوستت دارند، فقط آنی را باور می‌کنی که میخواهی. کاش او هم دوستت داشته باشد و بگوید.  وگرنه در گردابی دچار می‌شوی که شاید دیگران در رابطه با تو شده‌اند.

زندگی جاریست...

سال 84 دچار نوسان فشار خون شده بودم. متخصص داخلی فشار اضطراب تشخیص داد و داروی اعصاب ضعیفی به همراه پروپرانانول تجویز کرد. اما من هیچکدام را نخوردم. سعی کردم با رژیم غذایی تحت نظر پزشک، فشار خونم را م زندگی جاریست...ادامه مطلب

خیلی اتفاقی کامنت های رد و بدل شده بین اشان را خواندم. عشقی که 15 سال پیش شکل گرفته و شکوفا شده بود، اما وقتی مرد دلبرکان دیگری را هم به خلوت خود راه داده بود! زن رفت. و هنوز در حرفهای مرد، ته مایه های خواستن است. و در حرفهای زن، دلگیری از بی وفایی.

هم زمانی و شباهت اتفاقها ... انگار خودمان را در آیینه آن دو می دیدم. زن را عمیقا درک می کنم. حق می دهم اگر هنوز هم گاهی با درون خویش مبارزه کند. و آفرین می گویم که بر سر حرف خود مانده است.

 

زندگی جاریست...

در حال مطالعه کتاب تئوری انتخاب هستم. مرتب چراغ های " آها" در ذهنم روشن می شود. تازه می فهمم چقدر درگیر روانشناسی کنترل بیرونی بوده ام و چقدر به کسانی که دوستشان داشتم آسیب زده ام. 

البته در نهایت آسیب اصلی متوجه خودم است چرا که وقتی از کنترل بیرونی نتیجه نگرفتم، او را رها کردم. 

زندگی جاریست...

دیر زمانی 

به انتظارم گذاشتی

که به انتظار کشیدنت معتادم

چه دیر آمدی

و من اینک

به دلتنگی ات عاشق

 

عزیز نسین

زندگی جاریست...

امروز صبح بیش از هر زمان دیگری دلم می ‌خواست در آغوش تو بیدار شوم.

زندگی جاریست...

از آن عصرهای لعنتی، که نه می دانی چرا نه می دانی چگونه... تنها یک حس گنگِ نامفهوم که ذهنت را خالی از واژه ها ، در پوچی مطلق رها می کند. حسی گنگ مرا به سوی کتابخانه می کشد. کتابی و تاریخی و سه نقطه و ا زندگی جاریست...ادامه مطلب